![](//bayanbox.ir/preview/6695493351869411740/133705-243.jpg)
در اواخر دههی 1960 و دههی 1970، اصطلاح پدیدارشناسی یکی
از زیرشاخههای روش هرمنوتیک، کاربردی عام در میان جامعهشناسان پیدا کرد و
در مقابل، روش رفتارگرایی غالب در علوم اجتماعی قرار گرفت. رفتارگراها
معتقد بودند تمامِ رفتارهایِ انسان را میتوان کاملاً توضیح داد و تشریح
نمود، بدونِ آنکه به سوژه (ذهنیت) و حالتهایِ درونیِ ما، هیچ اشارهای
صورت بگیرد. به عبارتی، منشأ رفتارهای ما، ابژه (محیط) و تجربیات اطراف
است، نه سوژه (تفکر درونی) و هیچ نیازی به شناخت درونی نیست. پدیدارشناسی
شاید بهنحوی متناسب در مقابل رفتارگرایی قرار گرفت که سوژه را به هر نحوی
منکر بود و سعی در تبیین ماهیات داشت، نه فهم قصد و نیت. پدیدارشناسانی
همچون هایدگر معتقد بودند برای رسیدن به حقیقت، مطالعهی سوژه هم به
اندازهی ابژه لازم است، زیرا این سوژه (ذهنیت) است که سبب «فهمیدن» قصد و
نیتی میشود که در اشیا و امور عالم نهفته است. اما به اعتقاد
پدیدارشناسانی چون هایدگر، این فهمیدن و جوهرهی حقیقت امور، درون سوژهای
قرار دارد که پنهان و شناور درون ابژه است. بنابراین برای رسیدن به حقیقت
یک کنش، باید ابژه را به کناری زد تا حقیقت و تفکر درونی و واقعی پدیدار
شود.
به عبارت دقیقتر،
پدیدارشناسی یعنی «پدیداری چیزی که نامرئی» است. این مرئیسازی از مطالعهی
توصیفی ماهیات و از خلال حوادث و واقعیات تجربی یا ابژه (عینیت) و ادراکات
درونی یا سوژه (ذهنیت)، به همان نحوی است که آنها خود را در زمان و مکان
ظاهر میسازند.
اما
برای این کار، پدیدارشناسانی چون هایدگر و هوسرل تکنیکهای خاصی پیشنهاد
میکنند و آن «بینالاذهانی» کردن است. این تکنیک بدین روش است که برای
شکافتن ابژه (محیط) و ورود به حقیقت امور یا سوژهی (تفکر درونی) یک کنش،
باید از چندین زاویه به کنش و مطلب مورد نظر نگاه بیندازیم و تجربهی
مشترکی که از تمام بررسی زوایا به دست میآوریم، آن سوژه و حقیقت مورد نظر
ماست. به عبارتی، پدیدارشناسان برای دستیابی به حقیقت موضوع، آن را از
زوایای مختلف مینگرند و با بیانهای متفاوت، توصیف مینمایند و مشترکات را
بیان میکنند. در این مقاله، از سه زاویه و تکنیک برای رسیدن به حقیقت
امور و سوژهی مورد نظر، یعنی چیستی کنش مردم در طول جریان فتنهی 88،
استفاده میشود و در انتها، مشترکات را که همان پدیدار واقعی است، استخراج و
بیان میکنیم. این سه تکنیک و زاویهی نگاه، شامل این موارد است: 1. در چه
شرایط مکانی و زمانی، بخشی از مردم با فتنه همراهی کردند، 2. در چه شرایط
مکانی و زمانی گروههای مردم از فتنه جدا شدند، 3. در چه شرایط مکانی و
زمانی بسیج عمومی مردمی علیه فتنه شکل گرفت.
در
انتها نیز لازم به ذکر است که ممکن است عدهای به این مقاله خرده بگیرند
که از ابتدا با یک نگاه ارزشی با سوژهی مورد نظر برخورد کردهایم، اما
باید یادآور شد برطبق اندیشههای پستمدرن، که پدیدارشناسی هایدگری نیز
شامل آن میشود، هیچ نوشته و بیانی خارج از ارزش و ایدئولوژی نیست. پس ما
نیز از جنبه و نگاه ارزشی خود به این واقعه نظر میافکنیم و سعی در کنکاش
کنش مردم در جریان فتنهی 88 داریم.
1. شرایط مکانی و زمانی همراهی مردم با فتنهی 88
برای
وارد شدن به سوژه از زاویهی نگاه ابتدایی، لازم است ابتدا ابژه و محیط را
مشخص و سپس لایهبرداری کنیم تا به پدیدار مورد نظر برسیم. در 22 خرداد
سال 88، شاهد انتخاباتی با مشارکتی بسیار بالاتر از میانگین انتخابات
کشورهای دموکرات بودیم، به صورتی که 85 درصد واجدان شرایط رأی دادن در این
انتخابات شرکت کردند و رقم بالایی از مشارکت مردمی را برای انتخابات
ریاستجمهوری در ایران رقم زدند. اما در فردای اعلام نتایج انتخابات، بعضی
از کاندیداها ادعای تقلب سر دادند؛ بهطوریکه سه نامزد از چهار نامزد
مدعای آن بودند. در ابتدا عدهای از مردم، که اکثر آنان کاملاً نظام را
قبول داشتند، با شنیدن مخالفتهای بعضی کاندیداها در شمارش صحیح آرا و به
علت رأی نیاوردن کاندیدای مورد نظر خود، در 25 خرداد همان سال دست به
راهپیمایی زدند.
در شرایطی در
روزهای پس از آن، این حضور خیابانی ادامه داشت که در ابعاد انسانی، از
تعداد آن روزبهروز کاسته میشد. این ریزش حمایت مردمی در 30 خرداد، 13
آبان، روز قدس و شش دی 88 مصادف با روز عاشورا، کاملاً مشهود بود. بدین
صورت ابژهی ما محیطی است که در آن، خبر تقلب شکل گرفته است و سوژهی ما
مردمی است در تهران که به کاندیداهای مغلوب خود اعتماد کرده و تقلب را باور
نمودهاند و خواهان بازنگری انتخابات هستند.
2. شرایط مکانی و زمانی، جدایی مردم از فتنه
همچون
مطلب گذشته، برای بررسی تکنیک دوم، لازم است شرایط محیطی پیشآمده را
توضیح دهیم و به پدیدار علت و ذهنیت جدایی آن بخش از مردم که در مقاطع
ابتدایی فتنه با آن همراهی داشتند از فتنهی 88 پی ببریم. برای این کار،
میتوان از پنج ابژه و محیط نام برد.
2-1. اردوکشیهای خیابانی بعد از ادعای تقلب:
وقایع اتفاقافتاده در راهپیمایی پس از ادعای تقلب، شامل شورشها و
هتکحرمتها، آتشسوزیها، تخریب بانکها، حمله به مغازهها و اموال عمومی
در سطح شهر و حمله به پایگاه بسیج که هیچ تناسبی با مسائل انتخابات نداشت،
بخشی جدی از مردم حاضر در راهپیمایی را که شاهد آن وقایع از نزدیک بودند،
به فکر فروبرد که آیا این رخدادها هرگز با هدف و انگیزهی آنها همخوانی
دارد؟ این رخداد جرقهی ابتدایی ریزش و جدایی مردم از جریان فتنه بود.
2-2. اقدامات مقام معظم رهبری: دومین
محیطی که سبب جدایی مردم از فتنه شد را میتوان اقدامات رهبر انقلاب
دانست. اولین اقدام رهبری، فراخواندن کاندیداهای معترض بود تا شکایتهای
آنان بررسی و سبب تسهیل در روند شکایتهای آنان بهصورت مسالمتآمیز شود.
از جمله دیگر اقدام ایشان، میتوان به سخنرانی در 29 خرداد اشاره کرد که
خواهان تمام شدن اردوکشی خیابانی و پیگیری مدعای تقلب کاندیداها بهصورت
قانونی شدند. مقام معظم رهبری، که بهعنوان فصلالخطاب در قانون اساسی نظام
جمهوری اسلامی و نزد مردم شناخته میشوند، نقش بسزایی در توجیه و ریزش
مردم همراهکننده با فتنهی 88 داشتند.
2-3. شورش 30 خرداد 88: شورش
و درگیری با نیروهای انتظامی و به هم ریختن شهر، فردای بعد از سخنان
رهبری، که از سوی مجمع روحانیون فراخوان آن صادر شده بود را میتوان نقطهی
عطفی در جدایی مردم از فتنهی 88 نامید. در این زمان، بهوضوح برای مردم،
نیت و غیرهمسو بودن معترضان با نظام و رهبری آشکار گردید؛ بهطوریکه از آن
تاریخ، شاهد کمرنگتر شدن هرچه بیشتر همراهکنندگان با فتنه هستیم. به
نحوی که دیگر از آن به عنوان حضور مردم در فتنه نمی توان یاد کرد.
2-4. روز قدس 88:
ادامهی فتنه در ماههای بعد، هرچند رمق چندانی نداشت، اما باز در ابعاد
بسیار کوچکتر نمایان شد و اهداف آن برای مردم نمایانتر شد و جدایی بیشتر
از آن را سبب گردید. بدین نحو که در آخرین جمعهی ماه مبارک رمضان،
بهعنوان روز قدس، که از ابتکارات امام خمینی (ره) و برای حمایت هرچه بیشتر
از مردم مظلوم فلسطین است، فتنهگران با حضور در خیابان و سر دادن شعار
«نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»، تعارض خود را بهوضوح با شعار و
افکار بنیانگذار انقلاب ایران نمایان کردند و سبب جدایی بیش از پیش مردم
از خود شدند.
2-5. 6 دی (عاشورا) 88: در
طول جریان فتنه، فتنهگران در شورش اعتراضی که جمعیت آنان بهمراتب کمتر
از همیشه شده بود، در 6 دی ماه مصادف با عاشورای حسینی، به خیابانها
ریختند و با انجام بیحرمتیهایی به این روز، همچون کف زدن و سوت زدن،
بهوضوح نشان دادند نه تنها به ارزشهای نظام و انقلاب که ترجمانی از
ارزشهای اسلام ناب است اعتقادی ندارند، بلکه اعتقادی به شعائر اصلی اسلام و
ارزشهای دینی مردم و امام حسین (ع) نیز ندارند و این تداوم جریان
فتنهگری روزبهروز خود را برای مردم آشکار کرد. این عمل موجب شد تا ملت
ایران که همواره خود را دنبالهرو خط حسینی میدانند، راه خود را برای
همیشه از فتنهگران جدا کنند؛ بهگونهای که میتوان این روز را روز مرگ
فتنه و قیام کامل مردم علیه فتنه نام نهاد.
در
انتهای این مبحث و زاویهی نگاه نیز پنج ابژه بررسی و لایهبرداری شد که
در خلال بحث، سبب پدیداری سوژه و ذهنیت مردم برای جدایی از فتنه شد.
3. شرایط مکانی و زمانی بسیج عمومی مردمی علیه فتنه
در
این بخش نیز قصد داریم از زاویهی دیگری مطلب مورد نظر را کنکاش کنیم و از
ابژهی خود رد شده و وارد سوژه و ذهنیت مردم شویم یا به عبارتی، به حقیقت و
سوژهی اصلی، یعنی چگونگی کنش مردم در برابر فتنه و بسیج عمومی علیه آن
برسیم. نگاه ما در اینجا این است که مردم در چه شرایط و زمانی تصمیم گرفتند
سکوت خود را در برابر فتنه بشکنند و جلوی آن بایستند و ذهنیت آنان از آن
چه بوده است. بدین منظور، میتوان از دو ابژه و محیط نام برد: نماز جمعهی
29 خرداد 88 و روز 9 دی 88.
الف) نماز جمعهی 29 خرداد 88:
بالواقع میتوان گفت اولین نشانهها در بسیج عمومی مردم علیه فتنه در نماز
جمعهی 29 خردادماه تهران به امامت حضرت آیتالله خامنهای ظاهر شد. در
این نماز جمعه، نزدیک به سه میلیون نفر از شهروندان تهرانی به میدان آمدند
تا بیعت خود را با رهبری و نظام و مخالفت خود را با معترضانی بیان کنند که
در چند روز قبل، دست به تخریب اموال عمومی و حرمتشکنی زده بودند. بهنوعی
این اجتماع اگر چه برای نماز جمعه بود، ولی عملاً آن را به یک تظاهرات
معنادار ملی میتوان تشبیه کرد.
ب) 9 دی 88: بعد
از سکوت مردم در ادامهی روند فتنه در برابر سه واقعهی 30 خرداد ، 13
آبان و روز قدس، که تنها سکوت اختیار کرده و فقط روزبهروز از آن جدا
میشدند، باز ما شاهد حضور انبوهی از مردم هستیم. دلیل آن را میتوانیم
حرمتشکنی در عاشورای 88 و ترس از ادامه و گسترش اهانت و حرمتشکنیهای
آینده دانست. سه روز پس از این واقعه، در 9 دی 88، مردم تصمیم گرفتند سکوت
خود را دوباره در برابر فتنه شکسته و اعتراض و برائت خود را اعلام کنند؛
اما اینبار بسیار گستردهتر از 29 خرداد، چه از نظر ابعاد انسانی و چه از
نظر ابعاد منطقهای. بنابراین 9 دی یک نقطهی کلیدی در پیامرسانی به
حتاکان بود که از هیچ پشتوانهی مردمی برخوردار نیستند و به جایی نمیرسند.
بدین
ترتیب، ابژهی ما دو روز متفاوت است که مردم در برابر فتنه ایستادند و
سوژهی ما نیز در اینجا، که همان ذهنیت مردم است، شامل آگاهی ایشان از قصد
فتنهگران، همچون قبول نداشتن هیچیک از آرمانهای نظام و اسلام میشود.
نتیجهگیری
اکنون
برای رسیدن به حقیقت واحد و جمعبندی، باید تجارب مشترک از سوژهی سه
زاویه نگاهی که در قبل کنکاش کردیم را بررسی کنیم و به یک نتیجه برسیم که
کنش مردم در برابر فتنهی 88 چیست؟
سوژههای
مشترک از هر سه زاویهی نگاه ما، شامل چند فتنه در روزهای خاص است که در
آن، حرمتشکنیها و شورشهایی رخ میدهد که این عوامل در ابتدا با حمایت
برخی از مردم همراه میشود، اما هرچه از این زمان به جلو میرویم، نه تنها
شاهد تضعیف پشتوانهی مردمی و دوری از فتنه هستیم، بلکه برخورد عمومی مردم
با آن را نیز میبینیم که این برخوردها هرچه جلوتر میرویم، حالت شدیدتری
به خود میگیرد و علت آن نیز واضح شدن چهره و اعمال فتنه در طول سال 88
است. اعمالی همچون شورشها و هتکحرمتها، آتشسوزیها، تخریب بانکها،
حمله به اموال عمومی و خصوصی در سطح شهر که هیچ تناسبی با مسائل انتخابات
نداشت. این موارد در ذهنیت مردم تأثیر گذاشته و آنها را وادار به کنش
جمعی در برابر فتنه کرد.